100 روح در این قلعه زندگی میکنند!
به گزارش وبلاگ قطب نما، قلعه ای قرون وسطایی و تسخیر شده در کشور دانمارک، یکی از جاذبه گردشگری وحشتناک است که صد روح در آن سکونت دارند.
قلعه ای پر از روح
بسیاری از جاذبه های گردشگری مکانی به دور از تصورات ما هستند و جذابیت های ویژه و ترسناکی را دارا هستند،در حدود هشتصد سال پیش قلعه درگزهولم (Dragsholm) در کشور دانمارک ساخته شد، قلعه ای که بارها به دلیل تغییرات اتفاق افتاده در طول ادوار مختلف تاریخی و نیز شرایط جامعه آن دوران، دستخوش دگرگونی های متعددی شد.
از سوی دیگر ظاهرا ارواح بسیاری ساکن این قلعه تاریخی هستند که در منطقه زیلند (Zealand) واقع شده است. ارواحی که هر کدام قدمتی به دارازای عمر این قلعه و داستانی برای بازگو کردن دارند.
نام این قلعه در زبان دانمارکی به قطعه زمینی کوچک اشاره دارد و در عصر وایکینگ ها درگ به معنای باریکه زمینی بوده که کشتی ها قادر به حرکت در امتداد آن بودند. این کشیدن کشتی از خشکی، ملوانان را قادر می ساخت تا از آب های خطرناک شمال زیلند فاصله گرفته و از صدمه دیدن کشتی پرهیز نمایند.
اما داستان ساخت این قلعه چیست؟ پدر سانیسن (Peder Sunesen) اسقف رزکیلده (Roskilde)، این قلعه را به عنوان استحکامات دفاعی طراحی کرد. در واقع وقتی در قرن دوازدهم اسقف در حال ساخت این قلعه بود، شاید هرگز تصور نمی کرد که این سازه روزی به یکی از تسخیر شده ترین قلاع اروپا تبدیل گردد. او می خواست که این قلعه اقامتگاه نجبا و پادشاهان باشد و البته این باور در طول زندگی او به حقیقت پیوست.
در قرون وسطی قلعه درگزهولم به عنوان استحکامات نظامی و اقامتگاه نجبا و اشراف مورد استفاده نهاده شد. اما در طول جنگ های زیادی اتفاق افتاده در منطقه، راستا بسیاری از اصلاحات اتفاق افتاده در دانمارک، به نحوی از این قلعه عبور کرد. در فاصله سال های 1534 تا 1536 درگزهولم یکی از قلعه های ناحیه زیلند بود که در کنار ارتش کنت کریستوفر نهاده شد، فردی که از پادشاه کاتولیک کریستین دوم حمایت می کرد. اما با روی کار آمدن کریستین سوم، این پادشاه از مقام خود عزل شد.
بعد از اصلاحات روی داده در مذهب کشور، این قلعه نیز به تصرف شاه کریستین سوم در آمده و این شرایط تا 128 سال بعدی ادامه پیدا کرد. در آن دوره، این قلعه به عنوان زندان نجبا و روحانیان زندانی مورد استفاده نهاده شد. زندانیان اسیر در سلول های این زندان به دلایل جرائم یا تنها اعتقادات و نظرشان نسبت به شاه، مجبور به تحمل مصائبی چند بودند. یواخیم راناو (Joachim Ronnow) مالک پیشین قلعه و آخرین اسقف کاتولیک در رزکیلده و جیمز هپبورن (James Hepburnb) اِرل چهارم باثوِل (Bothwell) و سومین همسر ماری ملکه اسکاتلند از جمله زندانیان معروف این قلعه در آن دوران بودند. سلحشور دیوانه اجلر براکینهاوس (Ejler Brockenhuus) نیز از دیگر ساکنان سلول های این زندان بود.
در جریان نبردی بین سوئد و دانمارک، این قلعه خسارات شدیدی دیده و ویرانه شد، در نهایت شاه کریستین پنجم آن را به فردی به نام هاینریش مولر (Heinrich Muller) و به عنوان بخشی از بازپرداخت وامی سنگین واگذار کرد و او نیز در قلعه سکنی گزید.
در سال 1694 نجیب زادهای به نام فردریک کریستین آدلر (Frederik Christian Adeler) این قلعه را خریداری نموده و آن را در ظاهری جدید و به عنوان قلعه ای در سبک باروک بازسازی کرد. مالکیت این قلعه در میان اعضای این خانواده دست به دست شد، از جمله فردی به نام زیتفن آدلر (Zytphen) که تغییرات بنیادینی را چه در قلعه و چه در زمین های اطراف اعمال کرد. در نهایت در سال 1932 قلعه به هیئت مرکزی دانمارک واگذار شد. چند سال بعد این هیئت قلعه را به جی. اف. بوتگر (J.F. Bottger) فروخت. خانواده بوتگر سبک باروک این قلعه را حفظ اما فضای داخلی آن را مدرنیزه و به شکلی گسترده بازسازی کردند. در اوایل قرن بیستم قلعه درگزهولم، جاذبه ای گردشگری با دو رستوران، اتاق های کنفرانس، یک هتل و نزدیک به صد روح بود!
حقایق تاریخی و داستان های ارواح ساکن این قلعه، عجیب در هم تنیده شده اند. اما همه چیز با حضور شاه کریسیتین سوم که دانمارک را وابسته به فرقه لوتر خاطرنشان کرد، شروع می گردد و این گونه بود که یواخیم راناو آخرین اسقف کاتولیک این منطقه نیز در شمار نخستین افرادی بود که در قلعه محل سکونتش زندانی شد.
در برخی از منابع ذکر شده اسقف را بعدها به قلعه کپنهاگ منتقل کردند و او تا زمان مرگش در 1544 در آنجا زندانی بود. در آنالیز های امروزی به ندرت از او به عنوان یکی از صد روح ساکن این قلعه نام برده می گردد، اما اگر ارواح نیز به دنبال الگوهای منطقی بودند، این مسئله کاملا پذیرفتنی است که روح رنج کشیده او نیز آخرین منزلگاهش را به تسخیر خود در آورده باشد، جایی که دوران اسارتش را در همان جا گذراند. بسیاری از بازدیدنمایندگان از صدای ناله های صحبت می نمایند که از برج قلعه به گوش می رسد، همچنین در این مکان گهگاه صدای سرودهای مذهبی کاتولیک نیز شنیده شده است.
جیمز هپبورن دیگر روح معروف این قلعه است که بی شک در طول زندگی یک یاغی به تمام معنا بود. افسانه ها می گویند زندان بانان تنها به اندازه ای به او آب و غذا می دادند که زنده بماند، همچنین او را به یک ستون بسته و به حال خود رها نموده بودند. در نهایت و زیر فشار این همه سختی، او دیوانه شده و درنهایت در سال 1576 یا 78 جان سپرد.
شماری از بازدیدنمایندگان ارل باثول را در حال سواری در حیاط قلعه دیده اند و بسیاری حتی به گوش خود، صدای ضرباهنگ برخورد سم اسب ها را روی سنگفرش حیاط شنیده اند.
آقای براکنهاوس که به عنوان سلحشور دیوانه نیز شناخته می گردد، دیگر زندانی معروفی این زندان است که معین نیست قبل یا بعد از زندانی شدن در این قلعه به مرض جنون گرفتار شده بود. همچنین معین نیست خاندان براکنهاوس دقیقا به کدام شاخه از خانواده های نجیب زاده دانمارکی تعلق دارد. اما به هر حال روح سلحشور ما نیز از جمله ارواح ساکن این قلعه است.
قلعه قرون وسطایی درگزهولم، با حضور صد روح، عنوان تسخیر شده ترین قلعه اروپا را یدک می کشد
تا اینجا هر چه گفتیم از ارواح مردان معروف آن دوران بود، اما یکی از معروف ترین ارواح این قلعه زنی است که باز هم همچون بسیاری از موارد مشابه با نام بانوی سفید پوش شناخته می گردد. بسیاری می گویند اسم او سلینا باولز (Celina Bovles) و دختری از خانواده های اشراف زاده آن دوران بوده است. سلینا عاشق فرد عامی شده و از او صاحب فرزندی می گردد و پدرش بعد از اطلاع از این موضوع، دخترش را در میان یکی از دیوارهای سیاهچال زندانی می نماید. این تنها یک داستان بود، تا اینکه بعد از جنگ جهانی و حین تعمیرات قلعه در سال 1930، لوله کش ها اسکلتی پوشیده در لباسی سفید را در میان یک دیوار پیدا کردند و این گونه بود که داستان بانوی سفیدپوش رنگ واقعیت به خود گرفت.
بسیاری گفته اند که شب ها روح سلینا را حین گشت و گذار در گوشه و کنار قلعه دیده اند که گریان در جستجوی محبوبش به این سو و آن سو می رفته است.
دیگر روح این قلعه بانوی خاکستر است، روح پیشخدمتی که زمانی در این قلعه مشغول کار بوده است. روزی او دچار دندان درد وحشتناکی شده و ارباب قلعه مرهمی برای تسکین به او می دهد. مدت کوتاهی بعد دخترک خدمتکار می میرد، اما روح سپاس گذار او باقی می ماند. او راهروهای قلعه را در اختیار خود گرفته و به دنبال انجام هر کار خوبی است تا مراتب قدردانی و سپاس خود را نسبت به ارباب مهربانش نشان دهد.
در نهایت برای اکثریت فانی ساکن این قلعه جای بسی خوش شانسی است که هیچ کدام از صد روح گزارش داده شده با یکدیگر و همزمان ظاهر نمی شوند. به نظر می رسد اغلب این بانوی سفید پوش، خدمتکار مهربان و البته ارل باثول هستند که خود را به دفعات به بازدید نمایندگان قلعه نشان داده و می دهند.